در کوی دل
:متن ترانه
!باز سودا زده ام جام بیار، باده از چشم دلارام بیار
!خار در چشم رقیبان رفته است، ساقیا سرو گل اندام بیار
در کوی دل نشستم، گفتم به دل چه داری، برخواست و از سر ناز، گفتا که بیقراری
برخواست و از سر ناز، گفتا که بیقراری
در هجر و آه و زاری، شرطی است که عاشقی را، شرطی است که عاشقی را
وین طُرفه بین که ما را، در وصل آه و زاری، در وصل آه و زاری
کندم به تیشه ی عشق، بر لوح دل چو فرهاد، شیرین نشانه ای شد، وین لوح یادگاری
شیرین نشانه ای شد، وین لوح یادگاری
بر درد انتظارت، کُشتی چو من هزاران، کُشتی چو من هزاران
گفتی به وعده آید، روزم به شب شماری، روزم به شماری، روزم به شب شماری
!سوداگرم به جانی، پیمانه دِه پُر از مِی، پیمانه دِه پُر از مِی
از چشم نیمه مستت، در حالت خُماری، در حالت خُماری، در حالت خُماری