رسوا

:متن ترانه

 

رسوای زمان، دل عاشق خسته ی من، رنجور جهان، پَر زخمی بسته ی من

در بند غم یار و، دور از رخ دلدار و، در خانه ی دل، غمی نهان دارم

شیدا شده از دوری، آزرده ز مهجوری، با شور غمت، سرود جان خوانم

 

!آه، نگار من، بیا وفا بکن دمی، نظر به حال زار ما بکن همی

ز حال ما، ز کار ما، بگو چرا خبر نداری!؟

 

آه، از آن زمان که عاشق تو گشتم و، ز هستی و، ز جان خود گذشتم و

ز اشک ما، ز آه ما، بگو چرا حذر نداری، خبر نداری!؟

 

!تویی، تویی نگار من، بیا  دمی کنار من، که با تو جاودان بمانم، سرود عاشقی بخوانم

 

ما در دل خود، جز غم دلدار نداریم، در دیده، به جز عکس رخ یار نداریم

با مطرب و مِی، صبح کنیم ظلمت شب رو

ما بی خبران، از داد جهان، ما بی سَحران، دولت بیدار نداریم

 

رسوای زمان، دل عاشق خسته ی من، رنجور جهان، پَر زخمی بسته ی من

در بند غم یار و، دور از رخ دلدار و، در خانه ی دل، غمی نهان دارم

شیدا شده از دوری، آزرده ز مهجوری، با شور غمت، سرود جان خوانم

با شور غمت، سرود جان خوانم،  با شور غمت، سرود جان خوانم

:نشانه ها

 

ترانه سرا: رضا دربندی

ترانه خوان: شقایق شوقی

زمان اجرا: ۱۳۹۹ هجری خورشیدی / ۲۰۲۰ میلادی