در انتها

:متن ترانه

 

او… او… او…    او… او…

 

این کوزه چو من عاشق زاری بوده است، پابند سر زلف نگاری بوده است

این دست که بر گردن او می بینی، دستی است که بر گردن یاری بوده است

افسوس که سرمایه ز کف، بیرون شد، وز دست اجل بسی جگرها، خون شد

کس نامد از آن جهان، که پرسم از ازو، کز احوال مسافران دنیا، چون شد

 

پیش از من و تو لیل و نهاری بوده است، گردن فلک نیز به کاری بوده است

هر جا که قدم نهی تو بر روی زمین، آن مردمک چشم نگاری بوده است

افسوس که سرمایه ز کف، بیرون شد، وز دست اجل بسی جگرها، خون شد

کس نامد از آن جهان، که پرسم از ازو، کز احوال مسافران دنیا، چون شد

:نشانه ها

ترانه سرا: عمر خیّام (نیشابوری)

ترانه خوان: کورش یغمایی

ترانه ساز: کورش یغمایی

تنظیم کننده آهنگ: ارکستر / گروه نوازندگان کورش یغمایی

پخش از: آهنگ روز