نگاهی از دل
:متن ترانه
با دلدارم رفتم روزی سوی گلستانی، شاید راحت گردم از این رنج پریشانی
پنهان از هر چشمی، گاهی شور و شری دارم، مِی در ساغر، وز غم جان بی خبری دارم
بُستانی زیبا بود، بشکفته گل ها بود، سر در آغوش هم، سنبل و مینا بود
طرف چمن هر سو، آب روان در جو، با ناله ای همچون، چنگ نکیسا بود
به چنان گلزاری، غرق تماشا بودم، ز طرب سر تا پا، چشم تمنّا بودم
عاشق زاری چون من، تا برسد در گلشن، پا و سر از مستی نشناسد
خاصه به طرف جویی، با صنم گل رویی، رنج و غم هستی نشناسد
به دل می گفتم، با خود از این سنبل ها، برم مستانه، که شاید گیرد، رونق ز بوی گل ها، مرا کاشانه