دریا

:متن ترانه

 

باز هم، آمدی تو بر سر راهم، آی عشق، می کنی دوباره گمراهم

دردا، من جوانی را بسر کردم، تنها، از دیار خود سفر کردم

دیریست، قلب من از عاشقی سیر است، خسته از صدای زنجیر است

خسته از صدای زنجیر است

 

دریا، اولین عشق مرا بردی، دنیا، دم به دم مرا تو آزردی

!دریا، سرنوشتم را به یاد آور، دنیا، سرگذشتم را مکن باور

من غریبی قصه پردازم، چون غریقی غرق در رازم، گم شدم در غربت دریا، بی نشان و بی همآوازم

می روم شب ها به ساحل ها، تا بیابم خلوت دل را، روی موج خسته ی دریا، می نویسم اوج غم ها را

 

دریا، اولین عشق مرا بردی، دنیا، دم به دم مرا تو آزردی

!دریا، سرنوشتم را به یاد آور، دنیا، سرگذشتم را مکن باور

من غریبی قصه پردازم، چون غریقی غرق در رازم، گم شدم در غربت دریا، بی نشان و بی همآوازم

می روم شب ها به ساحل ها، تا بیابم خلوت دل را، روی موج خسته ی دریا، می نویسم اوج غم ها را

باز هم، آمدی تو سر راهم، آی عشق، می کنی دوباره گمراهم

دردا، من جوانی را بسر کردم، تنها، از دیار خود سفر کردم

دیریست، قلب من از عاشقی سیر است، خسته از صدای زنجیر است

خسته از صدای زنجیر است

:نشانه ها

 

ترانه سرا: اکبر ذوالقرنین

ترانه خوان: نیما چهرازی

تنظیم کننده آهنگ: سعید حاشابیگی

زمان اجرا: ۱۳۷۶ هجری خورشیدی / ۱۹۹۷ میلادی