انسان

Human

انسان چگونه جانداری است؟

انسان جاندار پُر یاخته ای است که توان جا به جایی / حرکت دارد و از دیگر

.جانداران خوردنی خود را به دست می آورد

 

چرا انسان مانند کارافزار / ماشین است؟

مانی روی پاهایش بند نمی شد. با پدرش به ایستگاه راه آهن می رفتند تا

لکوموتیوی  بزرگ و قدیمی را تماشا کنند. محسن آقا – راننده لکوموتیو –  که

آشنای پدرش بود، چون عشق و علاقه مانی را به لکوموتیو می دانست، آنها

.را دعوت کرده بود

مانی و پدرش که وارد ایستگاه شدند، پس از اندک مدتی ، به دیدار محسن آقا

.موفق شدند. او کنار لکوموتیو خود ایستاده بود و آن را بازدید می کرد

.پدر مانی گفت: واقعاً لکوموتیو خوشگلی است

محسن آقا گفت: درست گفتی، انصافاً لکوموتیو خوشگلی است! تا چند دقیقه

دیگر به سمت مشهد حرکت می کنیم. مانی، کاش می توانستی با من بیایی. شاید

.روزی بیاید که بتوانی. شنیده ام از لکوموتیو خوشت می آید

مانی گفت: بله، خوشم می آید و دلم می خواهد بفهمم این لکوموتیو چگونه کار

.می کند

محسن آقا گفت: چه عیب دارد. این یک لکوموتیو بزرگ بخاری است. شاید خودت

یک لکوموتیو اسباب بازی  در خانه داشته باشی که تقریباً مانند این، کار کند و

.گرچه به ظاهر شبیه این نباشد

مانی با اشاره سرش فهماند که یکی دارد و واقعاً هم یک لکوموتیو اسباب بازی

.داشت

محسن آقا گفت: این بدنه را که می بینی، اجزا و تکه های بسیار دارد که هر یک

.در جای خود قرار گرفته  و همه خوب به هم پیوسته اند

.نخست اینکه بدنه، تنه و تکیه گاهی دارد و اجزا همه به تنه وصل است

محسن آقا قسمت بالای لکوموتیو را با انگشت نشان داد و گفت: این مخزن

بزرگی را که می بینی، دیگ بخار است. در این جا آب را گرما می دهند و به

شکل بخار دگرگون می کنند. در عقب دیگ هم، کوره است که آب را گرم

.می کند

سوخت این لکوموتیو زغال سنگ است. بعضی دیگر لکوموتیوها در قدیم، چوب

و بعضی دیگر نفت سیاه می سوزاندند و امروزه هم بیشتر آنها، برق / الکتریسیته

.به کار می برند. هر یک سوخت یا منبع انرژی مناسب خود دارند

در این لکوموتیو، یک بیل به طور خودکار، زغال را به کوره می ریزد. همین که

بیل را به کار اندازند، دیگر خودش کار می کند. پیشترها، کارگر می بایست زغال

به کوره می ریخت. هنوز هم در بعضی از لکوموتیوها، آتشکار باید این کار را

.انجام دهد

پس از اینکه بخار از دیگ بیرون آمد، از میان لوله ها به قسمت های دیگر

لکوموتیو می رود و به میله هایی که چرخ ها را باید به کار بیندازد، فشار وارد

.می آورد

بخار که کار خود را انجام داد، از دودکش لکوموتیو بیرون می رود. زیرا این

بخار جای بیرون رفتنی باید داشته باشد تا برای بخار تازه، جا باز کند. دود آتش

هم، از همان راه از دودکش بیرون می رود. دود و خاکستر زود باید رانده

.شوند تا آتش خاموش نگردد

باید مطمئن بود که لکوموتیو به این بزرگی برای کار روان است. تمام

قسمت های متحرک را خوب روغن می زنند. پس از هر سفری، لکوموتیو را

،دقیقاً بازدید و تعمیر مختصر می کنند. هر بار پس از طی مسافت معینی

،لکوموتیو در تعمیرگاه معاینه می شود. اگر گهگاه، این کار را نکنند

.لکوموتیو چندان دوام نمی آورد

.مانی گفت: چقدر پاک و درخشان است

محسن آقا گفت: بله، همینطور است. وقتی پاکیزه باشد، کارش بهتر است و

!البته خوشگل تر هم هست

مانی پرسید: پس از آن که لکوموتیو را به راه انداختید، آیا باز هم کارتان زیاد

است؟

 

.محسن آقا گفت: گوش کن تا بگویم. اگر پیشامدی نکند، کارم چندان زیاد نیست

با وجود این، راننده همیشه باید مراقب باشد. اگر اتفاقاً جانوری روی خط بیاید

یا یخ روی ریل را بگیرد یا چراغ خطر روشن گردد، راننده در این موقع، باید

.بداند که چه بکند

به کلیدها و دستگیره ها که در اتاق من – لکوموتیوران – است، نگاه کن. اینها

اسباب و ابزار نظم کار رانندگی است. راننده باید خیلی احتیاط کند. مبادا این ابزار

با یکدیگر اشتباه شوند. آیا می دانی، چرا به راننده چنین لکوموتیو بزرگی اجازه

نمی دهند که بیش از چند ساعت پشت سر هم آن را براند؟ راننده هیچوقت نباید

.آنقدر خسته شود که نتواند زود فکر کند و زود عمل نماید

وقت حرکت قطار نزدیک شد. محسن آقا از پله ها بالا رفت و داخل اتاق

لکوموتیوران شد. سپس به مانی گفت: خداحافظ. خوشحالم از اینکه از لکوموتیو

.خوشت می آید. دقت کن که دستگاه کارافزار / ماشین خود را سالم نگه داری

وقتی خواهد رسید که اگر بخواهی تو هم می توانی کارافزار به این بزرگی را

.برانی

در بازگشت مانی از پدرش پرسید: مقصود او از اشاره به کارافزار من چه بود؟

آیا مقصودش لکوموتیو اسباب بازی ام بود؟

پدرش خندید و گفت: نه. مقصودش بدن تو است. شکلت چندان به لکوموتیو

بزرگی که دیدی نمی ماند. اما از بسیاری موارد، بدان شباهت داری. چنانکه

.تن من و دیگران هم به آن شباهت دارد

 

:از این رو

 

.بدن انسان شبیه کارافزار / ماشین است

هر کارافزار / ماشینی از قسمت های گوناگونی ساخته شده است که با هم کار –

.می کند

بدن انسان هم از قسمت های گوناگونی به نام اندام ساخته شده است که با هم کار

.می کنند

هر کارافزار / ماشینی با به کارگیری یک گونه از منبع های انرژی (انوع سوخت –

.مانند زغال سنگ، نفت و یا برق و …) به حرکت در می آید

بدن انسان با خوردن گونه های مختلف خوردنی ها، کارمایه / انرژی برای حرکت

.و زنده ماندن به دست می آورد

.در بعضی از کارافزارها، برخی از قسمت ها بطور خودکار کار می کنند –

.در بدن انسان هم، بسیاری از کارها بطور خودکار یا خود به خود انجام می شود

یعنی چه انسان بخواهد و چه نخواهد و بی آن که در باره آنها فکر کند، انجام

می شود. مانند اینکه تنفس خود به خود انجام می شود و قلب هم خود به خود

.می زند

:جستار پیوسته پیشین

:جستار پیوسته پسین