قبيله ی گلنسا در زمین های مسعود خان – كه جوان خوشگذرانی است – چادر زده اند. مسعود مأموری
می فرستد تا كولی ها املاك او را ترك كنند. گلنسا با شيرين زبانی مسعود را از تصميمش باز می دارد و او
در عوض از گلنسا و دوستانش می خواهد كه در مهمانی او شركت كنند. از طرف مدير تبليغاتی مولن موكت
مسابقه ای برگزار می شود و گلنسا در قرعه كشی برنده می شود. جايزه ی او سفر به پاريس برای تبليغات
ساخته های مولن موكت است. گلنسا – كه به مسعود علاقه دارد – وقتی با خبر می شود كه مسعود عازم اروپا
.است؛ از عمويش – كه رئيس قبيله است – اجازه می گيرد و همراه نوبر / دربان شركت به پاريس می رود
آن دو همراه يك جوان ايرانی به دنبال مسعود می گردند؛ اما او را نمی يابند. گلنسا با آرايش و قيافه ی مبدل به
ايران بازمی گردد و با شركت در مهمانی ها نظر مسعود را به خود جلب می كند. مسعود به او كه نام ميترا بر
خود گذاشته، علاقمند می شود. مسعود اطرافيانش را وا می دارد تا از اصل و نسب ميترا خبر بگيرند. وقتی
آنها در می يابند كه ميترا همان گلنسا است، عموی مسعود از گلنسا می خواهد كه مسعود را از خوشگذرانی
باز دارد. سرانجام ميترا با چهره ی واقعی خود رو در روی مسعود قرار می گيرد؛ و آن دو زندگی مشتركشان
.را آغاز می كنند
:بررسی
.فیلم گلنسا در پاریس که چند دقیقه ای از آن در پاریس فیلمبرداری شده، کار موفقی برای رضا صفایی بود
:دانستنی
.فیلم گلنسا در پاریس از ۴ دی ۱۳۵۳ به نمایش درآمد و ۸۰۰ هزار ریال کارکرد داشت