ندا

:متن ترانه

 

اگر ز من ندای دل، به گوش جان شنوی، دگر چنین به عشوه از، سرای من نروی

چو بشنوی نمی روی، دیگر ره خطا

 

خبرت نباشد از دل من، نگشودم چو لب به سخن، نگفته ام چه آتشی، سوزد دل مرا

 


من اگر از این، ستم هجران بسپارم جان، به شکایت لب نگشایم

که بسوزد سینه ی تو، دل چون آیینه ی تو، به خدا سوز غم هایم

 

که نخواهم زان چشمان، چکد اشکی بر دامان، چو شوی آگه، روزی زین حرمان، زان چه کند، ستم هجران؟

ستم هجران

چه کنم که دل تو پریشان، نشود ز من و غم سوزان، چه کنم که چو من نگدازی، تو که تازه تر از گل نازی؟

چو شوی آگه، روزی زین حرمان، زان چه کند، ستم هجران؟

ستم هجران

 

بگذرد اگر به حرمان، همه جوانی ام، روز و شب به سوز هجران، اگر نشانی ام

!راز خود را کنم نهان، از تو ای آرزوی جان، تا بسوزدم عشق بی امان

!راز خود را کنم نهان، از تو ای آرزوی جان، تا بسوزدم عشق بی امان

 

:نشانه ها

ترانه ساز: رحیم معینی کرمانشاهی

ترانه خوان: مرضیه / اشرف السادات مرتضایی

ترانه ساز: عبدالله جهان پناه

پخش از: کنسرسیوم پخش صفحه ایران