:نشانه ها
تهیه کنندگان: عباس پناهنده – مسعود کیمیایی
فیلمنامه نویسان: اصغر عبدالهی – مسعود کیمیایی
کارگردان: مسعود کیمیایی
:بازیگران
محمدرضا فروتن
پارسا پیروزفر
مرجان شیرمحمدی
رامبد شکرآبی
کیانوش گرامی
چهره پرداز: محمدرضا قومی
آهنگساز: بابک بیات
فیلمبردار: اصغر رفیعی جم
تدوینگر: محمدرضا مویینی
روش فیلمبرداری: رنگی
مدت فیلم: ۸۶ دقیقه
ساخته: آویشن فیلم – کارگاه آزاد فیلم
زمان نمایش: ۱۳۷۶ هجری خورشیدی
ساخت کشور: ایران
:چکیده ی داستان
اسفنديار / اسی – كه قرار است فردا صبح به قصد مهاجرت از كشور خارج شود – مرسدس بنز گران قيمتی
،را كه به عنوان امانت نزد پدرش بوده، سوار می شود و به سراغ دوستانش – داوود كه يك نقاش است
يحيی كه بازيگر تك نفره تآتر خيابان است و حميد – می رود. دوستان در كنار يكديگر خوش هستند، اما
رستم سوار مرسدس بنز می شود و آن ها با يك وانت به تعقيب او می پردازند. رستم – كه كرايه دهنده ی
خودروهای قديمی برای مراسم ازدواج و فيلمبرداری فيلم های سينمايی بوده – سال ها قبل اتوبوسش را
به نام همسرش كرده و، همسر و برادر همسرش اتوبوس را فروخته اند و اكنون همسرش تقاضای طلاق
كرده است. او می خواهد با مرسدس به سراغ آن ها برود و شأن از دست رفته اش را بازگرداند. اسی با
وانت چنان با سرعت به دنبال او خيابان ها را زير پا می گذارد كه سه دوست ديگرش ـ به خصوص يحيی
كه آسم هم دارد ـ زخمی می شوند و كار به بيمارستان كشيده می شود. رستم بازهم می گريزد و اسی حين
تعقيب مرسدس با وانت، با خودروی دختری به نام زيبا تصادف می كند. اسی زيبا را ـ كه يك مددكار اجتماعی
است و اتومبيلش را برای مراسم ازدواج يك زوج جوان آماده كرده ـ با خود همراه می كند و به تعقيب رستم
ادامه می دهد. رستم به خانه سابقش در كنار ماشين های قديمی می رود. برادر همسرش را به شدت مضروب
می كند و سوييچ مرسدس را به اسی پس می دهد. اسی با زيبا به آرايشگاه می رود و عروس و داماد را
به محل عروسی می رساند و خود به سراغ دوستانش در بيمارستان می رود. چهار دوست به محل فيلمبرداری
يك فيلم اكشن می روند و به شرط استفاده از مرسدس در فيلم، يحيی يك نقش كوتاه جلوی دوربين بازی
می كند. دوستان قصد ترك صحنه را دارند كه كارگردان اجازه نمی دهد مرسدس را با خود ببرند و آن را
.برای صحنه های بعدی لازم می داند. مخالفت اسی و همراهانش نتيجه ای جز كتك خوردن آن ها ندارد
اسی، داوود و يحيی را به خانه حميد می رساند و آن ها شب را در آن جا می گذارند. آن گاه به سراغ
زيبا می آيد و پس از خداحافظی از او، سحرگاه روز بعد مرسدس را به آتش می كشد. سپس سوار اتوبوسی
.می شود و با تلفن همراه خود به زيبا می گويد كه تصميمش عوض شده و ديگر قصد رفتن از كشور ندارد
:پیش پرده