نفس کل https://daneshgara.co.uk/wp-content/uploads/2024/11/نفس-کل-امیر-آرام.mp3 :متن ترانه !در این دم همدمی آمد، خمُش کن، که او ناگفته می داند، خمُش کن آفتابی در یکی ذرّه نهان، ناگهان آن ذرّه بگشاید دهان ذرّه ذرّه گردد افلاک و زمین، پیش آن خورشید، چون جست از کمین !ای نفس کل، صورت مکن، وی عقل کل، بشکن قلم، ای مرد طالب، کم طلب، بر آب جوی، نقش قلم !ای عاشق صافی روان، رو صاف چو آب روان، کاین آب صافی بی گره، جان می فزاید دم به دم !در نقش بی نقشی ببین، هر نقش را صد رنگ و بو، در برگ بی برگی نگر، هر شاخ را باغ ارم !ای نفس کل، صورت مکن، وی عقل کل، بشکن قلم، ای مرد طالب، کم طلب، بر آب جوی، نقش قلم … آ… آآ… آآآ هیچ آینه دگر آهن نشد، هیچ نانی گندم خرمن نشد !پخته گرد و از تغیّر دور شو، رو چو برهان محقق، نور شو چون ز خود رستی، همه برهان شدی، چون که گفتی بنده ام، سلطان شدی :نشانه ها ترانه سرا: جلال الدّین محمد بلخی / مولوی ترانه خوان: امیر آرام ترانه ساز: امیر آرام آلبوم: رازهای رومی / اسرار رومی زمان اجرا: ۱۳۸۱ هجری خورشیدی / ۲۰۰۲ میلادی